نویاننویان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

خاطرات گل پسر

دو ماه اول زندگی

1394/6/9 17:04
نویسنده : مامان هدا
184 بازدید
اشتراک گذاری

پسر قشنگم، نویانم

دو سه روز بعد از تولدت مجبور شدیم بخاطر زردی تو بیمارستان صارم بستریت کنیم . دو روز بستری بودی و اون دو روز خیلی واسه هممون طاقت فرسا بود و مثل دو سال گذشت.  اما خدا رو شکر بعد از دو روز مرخص شدی.

مامان جون نزدیک یه هفته و خاله حدیث حدود دو هفته پیش ما موندن که دستشون درد نکنه. زبانکده محصل

توی دو ماه اول زندگیت بخاطر شروع دل دردات خیلی اذیت شدی پسرم. شبا خیلی بد میخوابیدی و من و بابایی هم با تو تا صبح بیدار میموندیم. در طول روزم همش دوست داشتی تو بغل مامان باشی و من هیچ کاری نمیتونستم بکنم تا بابایی از سرکار برگرده.زبانکده محصل 

تو این دو ماه اولین لبخنداتو واسمون زدی و همه خستگی رو از تنمون بیرون کردی. میخوای عکس اولین لبخندتو ببینی عشق مامان؟؟؟؟

دستتم دایم تو صورتت بود و اگه فقط یه ذره ناخنات بلند میشد کلی خودتو چنگ مینداختی. 

وحالا چند تا عکس دیگه از اون روزای سخت اما شیرین:زبانکده محصل

 

چه ژستی گرفتی مامانی......

بخاطر دل دردات همش دوست داشتی دمر و روی شکمت بخوابی مامانی

و اینم اولین شب قدر پسرم و مراسم احیا

اینم یه ژست دیگه....

وااااااااااااااااااای خب خوابش میاد پسرم.....

وای وای چه پسر اخمالویییی

اینم ازژست پاهای شما وقتی که خوابیدی

دیدی گفتم دستات همش تو صورتت بود نویانم...

وحالاااااااااااااااااااا عکسایی که تو اتلیه گرفتیم وقتی که شما 40 روزت بود پسر قشنگم.

کلانتر وارد میشود.................

وااااای چه نیلوفر آبی نازی

اینم یه عکس قشنگ دیگه

و اخرین عکس این پست از یه خواب شیرین 

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)