نویاننویان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

خاطرات گل پسر

ماه سوم

1394/6/17 1:01
نویسنده : مامان هدا
289 بازدید
اشتراک گذاری

پسر نازنینم، زندگی من، سه ماهه که به زندگی ما یه شور و شوق عجیبی وارد کردی که بخاطرش باید هر لحظه خدا رو شکر کنیم. 

نویان جونم تو این ماه از زندگی شما مجبور شدیم بخاطر مراسم چهلم شوهرخاله قاسم بریم شمال و پیش خاله حوا جون باشیم. اینم عکسی  از اون روزا که رفته بودیم با بابایی یه جا شام بخوریم. شمام تو کریرت خواب بودیا اما بمحض اینکه غدای ما رو سرو کردن بیدار شدی و بابایی مجبور شد شما رو بغل کنه تا اول من شام بخورم بعد من شما رو نگه داشتم تا بابایی شام بخوره. 

همونطور که تو خونه خودمون با خوابوندن شما بویژه در شب ها مشکل داشتیم اونجا هم این مشکل ادامه داشت و من و بابایی شبها مجبور میشدیم شما رو بذاریم توی یه پتو و اینقدر تکونت بدیم تا خوابت ببره. بعضی وقتا از تکون دادنای مداوم اینقدر خسته میشدیم که خوابمون میبرد. جالب اینجاست که بمحض اینکه دیگه تکونت نمیدادیم بیدار میشدی و گریه میکردی گناهی هم نداشتی فرشته من. فقط دل درد و کولیک بود که نمیذاشت پسرک من آروم بخوابه.

توی این ماه بیشتر میتونستم شما رو توی کریرت بذارم اما خودمم میبایست کنارت مینشستم و از دیدرست نمی تونستم دور بشم چون سریع حس میکردی و میزدی زیر گریه. 

شبا وقتی میخواستیم بخوابونیمت باید اول بغلت میکردیم تا روی شونه های من یا بابایی یه ذره بخوابی و بعدش میتونستیم بذاریمت سر جات. اینم یه عکس یادگاری از اون وقتا

 

راستی مامانی اخر این ماه واکسن 3 ماهگیتم زدی.  یه کوچولو گریه کردی و خدا رو شکر دیگه مشکلی پیش نیومد و نویانی این مرحله روهم پشت سر گذاشت. 

 دستای خوشکلتم که همش تو دهنت بود مامانی و داشتی لثه هاتو میخاروندی و یه عالمه هم عسل میریختی. قربونش برم الهی. نفس مامان. 

بعضی وقتام مامانی میذاشتمت توی تخت خودت و آویز بالای تخت رو واست کوک میکردم.  شمام خیلی از دیدن عروسکای اون ذوق میکردی و با اون دستای خوشکلت میخواستی بگیریشون مامانی. الهی دورت بگردم. 

 

دیگه از کارایی که تو این ماه انجام دادیم این بود که رفتیم تولد 4 سالگی هانا جون .البته شما خیلی اون شب سرحال نبودی .اینم یه عکس از شما و دایی امین در شب تولد هانا جونی که ایشالا 120 ساله بشه.

راستی مامان جونی خونه خاله شیده هم رفتیما. نوبت دوره دوستای دبیرستان مامان ایندفعه اونجا بود.  اونجام خاله سپیده چند تا عکس خوشکل از شما انداخت. 

 

حالا بذار چند تا عکس بامززززززه دیگه از 3 ماهگیت باهم ببینیم عشق من. 

و اینم قشنگترین عکس این پست از آقا پسر گل مامانی بهمراه بابا جونی کنار نیلوفرای آبی ....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

همراه رایانه
19 شهریور 94 8:39
همراه رایانه مرکز پاسخگویی مشکلات رایانه ای تلفن تماس از طریق خط ثابت : 9099070345 www.poshtyban.ir